برخی بنیاد های آموزش مبارزه !
پوهنوال دکتر محمد داوود راوش پوهنوال دکتر محمد داوود راوش

در برداشت های تیوریک بیشترین وام

                                                        و دین را از احسان طبری دارم..

راوش

 

 

 

چگونه میتوان اساسات آموزشی مبارزه را عالیتر " بهتر " آموخت ؟

آنچه در جریان زنده گی و یا مسیر زنده گی فردی آموخته ایم و در ذهن ما شکل گرفته و نضج یافته و در پراتیک مبارزه همگام با سایر همرزمان دریافته ایم ، مجموع آگاهی مان را از روند مبارزاتی زنده گی ما تشکیل میدهد . زنده گی که از جوشش عمل و پرند سخن شکل یافته ، عمقی دارد که ژرفای آن مستقیما ، متناسب است به آموخته ها و دریافته های ما . خیلی ها به جا خواهد بود که در این برهه یی از زمان که رسالت آن را داریم این اندوخته ها را با همرزمان جوینده و پژوهیده خود ، در میان گذاریم. این همرزمان میتوانند طیف وسیعی از انسانهای دردمندی باشند که در جهان پر از تناقض حتا در سراسر گیتی بسر میبرند. در محدوده جغرافیایی که ما در آن قرار داریم هر انسان زحمتکش و بویژه آنانیکه آگاه اند ، درد دارند و راه علاج میجویند ؛ میباشند و هستند . ناگفته پیداست که زنده گی در نفس خود با همه زیکزاکها ، عقب گرد ها و کج رویها سیر پویا دارد .

تحلیل این پویایی نوعی دریافت حقیقت است و این تحلیل و دریافت ، شیوه و طریقه و سلاحی می خواهد که ما آنرا  تیوری ( مجموعه نظریه ها ) مینامیم . منطق و فلسفه که برخورد تاریخی و منطقی با پدیده ها دریافت محتوا و شکل ، رابطه جزء و کل ، کمیت و کیفیت ، ماهیت و پدیده ، ذهن و عین ، فرد و جمع و قوانین وحدت و مبارزه اضداد ،نفی در نفی ، گذار از تغیرات کمی را به تحولات کیفی عمدتا بازگو میکنند، سلاحی است که زمینه بهتر تحلیل و ارزیابی و راهگشایی و راهنمایی را فراهم آورده و با فراهم آیی آن برای پیروزی حقیقت یاری و رزمنده گی مبارزان را خواهان است و به گفته فوچیک حقیقت پیروز میشود ولی به یاری جدی ما نیازمند است .

اینکه چگونه میتوان اساسات مبارزه را بهتر آموخت سوالیست به گسترده گی زنده گی . بنآ جواب آن در یک کلمه نیست واگر فرض محال در یک کلمه باشد ، آن کلمه " زنده گی " است و جمله آن " زنده گی کردن "  مردم بجا میگویند زنده گی خود مبارزه است . در این زنده گی چه باید کرد؟ بازهم سوالیست خیلی گسترده و پهنه آن در برگیرنده زمان و زمین و مکان و مکین و به اصطلاح همه چیز ؛ اما پاسخ آن را بازهم اگر در یک کلمه دریابیم و یا بهتر است بگویم تقاضا کنیم که در یک کلمه بگویم ! مبارزه است . و اینکه چگونه مبارزه یی ، سوال دیگریست که اشکال آن را حدودا میدانیم .

آنچه در جهان میگذرد خیلی ها جالب است و ما در تنگاتنگ آن مناسبات در گذر جهانی قرار داریم . به عباره یی ما میتوانیم از زاویه جهان به افغانستان بنگریم ولی در موقیعت جغرافیایی که ما ایستاده هستیم ؛ افغانستان است . تحلیل چونی و چندی وضعیت و دریافت راه کار ها برای برون رفت در این مرحله یی از تاریخ وظیفه ماست . باور داریم که رابطه دیالکتیکی وجود جهان و ما ، و ما و جهان که از منطقه شروع شده و به همه این جهان میرسد ، امریست که در محور ارزیابی ها قرار دارد.

حال که پذیرفتیم پاسخ به سوال چه باید کرد ، مبارزه باید کرد است ، بهتر است اصول این مبارزه را حدودا بدانیم تا باشد مبارزه مان ، مبارزه اصولی باشد . در حقیقت اثر حاضر، بگونه یی بیان این اصول است که آنرا اساسات آموزش مبارزه نامیدیم .

این خامه اگر بتواند جمله یی در خور آموزش برای مبارزان راه سعادت انسان در حال و آینده داشته باشد که مثمر ثمر در عمل مبارزه واقع شود ، دین خود را قسما ادا کرده است و نگارنده اخلاقا مسرور شده آرزویش بر آورده می گردد.واضح است که مسیر زنده گی فردی نیز مجزا از روند حیات اجتماعی نیست . خصلت، کسب آگاهی و کسب تجربه در همین روند حیات فردی و اجتماعی بدست می آید . خصلت با جوهر ذاتی افراد عامل تربیت و پرورش و کسب آگاهی با مطالعات و فراگیری سمعی و بصری و کسب تجربه با کار و فعالیت و عمل زنده گی و هم چنان الهام از تاریخ زنده گی مبارزان و در کلیت آن با تاریخ پیوند بیشتر دارند.

در مبارزه شغل و سمت معیار و ملاک نیست ، بیشترینه خصایل فکری و اندیشه یی و مورال فردی محک اصلی است . این خصایل فکری را مبارز بتواند به زبان شیوا بیان کند ، پیام ، نظر و نگرش خود را با استدلال و ساده توضیح کرده بتواند ، نقد و بررسی واقعبینانه داشته باشد. این نقد و بررسی از مسایل زنده گی روزمره آغاز یافته تا سطوح بغرنجتر را میتواند احتوا کند.

داشتن تعهد و تجدد دو اصل عمده دیگر یست که جوهر اصلی زنده گی مبارزان را تشکیل میدهد. استقامت و استواری ، فروتنی و کاردانی ، انساندوستی و حقیقت جویی ، تحمل پذیری و با گذشت بودن ، عشق داشتن و فهمیدن ، و برداشت از زیبایی و هنر ، علاقه و پرداخت به صحت جسمی که عمدتا با ورزش تامین میشود.، فاصله جدی حرف وعمل را زدودن ، ظریف و مهربان بودن ،از حسد و کینه توزی ، بد گویی و کم زدن دیگران دوری جستن ، استغنا داشتن نه غرور ، حساس و قوی بودن صادقانه و عاشقانه زیستن و ناامید نبودن ، جسور بودن و پرروی را به جای آن نگرفتن ایثار گری و دوری از جبن ، با ملاحظه برخورد داشتن نه محافظه کاری کردن ، راست کار و درست کار بودن ، وفا به عهد کردن و وقت را دانستن ، و پیوسته و پیوسته در پی آموختن و به مطالعه دایمی  پابند بودن.

شاید این کدکس صفات اخلاقی به همه آشنا باشد ولی مهم رعایت و تطبیق آن در عمل است . اگر در یک سازمان سیاسی عده یی از افراد دارای این سجایا باشند ، می تواند الگوی نیرومند برای سایر مبارزان به ویژه جوانان به شمار آید. هم چنان این عده مورد نظر از دیدگاه سجایای ذکر شده اخلاق مبارزان ، اگر در رهبری سازمان ها و واحد ها قرار می گیرند، جوهر مبارزاتی آن سازمان را تقویت بخشیده ، پخته گی و صلابت کاری و سیاسی آنرا بهتر و خوبتر فراهم آورده می توانند.

در نتیجه این بحث که اگر آنرا فشرده بیان داریم ، باید گفت که نیروی مبارز متعهد که در صفوف احزاب ملی و دیموکرات با پیشینه تاریخی بیشتر از نیم قرن که از هسته گذاری ها تا نضج آن و بعد در محور حاکمیت دولتی قرار گرفتن و بعد آن شکست و فروپاشی و بار دیگر به راه افتادن و درفش بدست گرفتن ، در حقیقت گذر از آن کوره راه های حیات است و مبارزانی را آفریده که دیگر به گونه واقعی آن مجرب ترین انسانهای دوران اند .

اینکه چه تعداد تا اخیر کاروان با همان صلابت و استواری رفته اند و میروند ، مهم نیست مهم اینست که عده یی که جوهر ذاتی مبارزه را به خاطر سمت و سو دادن آن با رعایت تاریخی و منطقی هدایت کنند ، وجود داشته باشد . خوشبختانه تاریخ مبارزات سیاسی در کشور ما شاهد یک چنین مبارزه است . و وظیفه تاریخی این نیروی مبارز خطیر تر و مبرم تر از دیروز است . با حرکت خردگرایانه و حفظ فراست در تربیت نیروی جوان مبارز سهم گیرند و در معادلات سیاسی بخاطر تحقق آرمان های زحمتکشان جایگاه رفیع و بلند خود را احراز کرده ، نگهداشته و تکامل دهند . همه ما به فراگیری دانش و آگاهی تجربه نیاز مستمر داریم و یکی از بهترین راه های آن خود آموزی است ، این نیرو های مبارز با همه تجربه و آگاهی که دارند بسنده نیست باید پیوسته در کسب دانش و تجارب جدید کوشا باشیم، پا به پای تکامل بتوانیم در حرکت باشیم. دشواری حرکت تکاملی و پیشرونده در جامعه سنتی و عقب افتاده چند چندان بیشتر از دیگر جوامع است به حرکت روی یخ های نازک که آب عمیقی در ته آن باشد مشابهت دارد.

بهتر است مبارزان پیوسته تاریخ بخوانند بویژه تاریخ مبارزات سیاسی ، با منطق و فراست و خردگرایی عمل کنند و از ایثار برخوردار باشند.

درباره وضیعت و موقیعت موجود سازمان ما ، راه کار های بهبود و ارتقا کمی و کیفی آن و برخی استراتیژی های مبارزه نکاتی ابراز مینماییم.

به گونه چشم اندازی ، مقدمتا باید گفت که از دیدگاه تحلیلی و مبانی فکری و فلسفی که هنوز هم ضرورت تحقیق و پژوهش ژرف و گسترده یی را دارد ، مبارزین در این مرحله یی از تکامل تاریخ وطن ، منطقه و جهان نیاز به سیستمی از نظریات یا مجموعه علما تنظیم شده یی از افکار     پیشرو عصر ما را دارند که بتواند به گونه نسبی به آن نیاز های فکری شان پاسخ دهد که راهنمای عمل آنها گردیده بتواند .در این نوشته به طور قطع این ادعا شده نمیتواند و هدف نگارنده هم این نیست که حتا یک چنین ذهنیتی القا گردد که تیوری علمآ تنظیم شده یی است و در بست به کلیه پرسشها پاسخ میدهد.

تیوری ها و یا سیستمی از نظریات اجتماعی هر اندازه علمی ، ژرف و آزموده شده هم باشد ، اگر در موقیعت زمانی و مکانی معین مورد کاربرد قرار نگرفته باشد ، باید هنگام به کار گیری آن دقت ، تحلیل و گفتمان لازم صورت گیرد.  هم چنان اگر تاریخ را مطالعه کرده و به حافظه سپرده ایم و تسلسل وقایع و بروز حوادث در نوع کرونولوژیک آن برای ما هویداست ، باید و باید تحلیل منطقی از تسلسل منطقی حوادث و تحلیل منطقی تاریخ را داشته باشیم . در یک جمله برخورد تاریخی و منطقی با پدیده های اجتماعی را دارا باشیم. حال این همه گفته ها و میتود ها و روش ها را در افغانستان و در این شرایط چطور می توانیم تطبیق دهیم . برای اینکه چطور تطبیق شود ، باید پرسید نخست چطور مبارزه کرد ؟ رابطه سنت ها و جامعه مدنی مدرن را چگونه برقرار کرد؟ و چگونه می توان تکامل هم آهنگ رادر جامعه سمت و سو داده و ارتقا بخشید ؟ رابطه نظریات لیبرالیستی با نیو لیبرالیستی در پیوند با تحقق آن در وضیعت افغانستان چگونه است؟ سوالاتی است که ارایه پاسخ به آنها دشواری های معین خود را دارند ، ولی به هر صورت در ضمن ارایه پاسخ ها ، پرسش های بنیادین نوین دیگری بروز خواهد کرد که در حقیقت برای گره گشایی ها و راه یابی های دقیق دقت و ژرف اندیشی بیشتری را بمیان آورده می تواند یا سبب می گردد .

هم چنان بجا خواهد بود تا اشاره یی به اندیشه های مبارزان کلاسیک جنبش های پیشرو عدالت خواهی که با خاستگاه زحمتکشان و مستضعفان جهان همسنگ بوده ، داشته باشیم .

پیرامون سوالات ارایه شده از هر زاویه یی که نگاه کنیم و همرزمان تحلیلگر ما نکاتی را که از نظر به دور می مانند ، دیدگاه های خود را بنویسند برای تکمیل نظریات تطبیقی که بتواند رهنمای عمل باشد نهایت ارزنده بوده و کمک شایانی به غنای این خامه خواهد بود . از نظر میتودولوژی بحث ، بهتر است روش کار معین شود و عنوانی را حد اقل به صورت فرضی قبول کرده و تحت همان کلیشه ابراز نظر نمایم . در اخیر با دریافت مشابهت ها و تفاوت ها و رابطه ها به نتایج مطلوب دست بیابیم .

روش تحلیل در این بحث برخورد تاریخی و منطقی با مسایل، فهم روابط جزء و کل ، تغیرات کمی و کیفی ، تضاد های درونی پدیده ها و نفی در نفی و تغیر و حرکت و تکامل ، در مجموع در پرتو منطق دیالکتیک ، مد نظر خواهد بود.

تا به این جا یکمقدار درباره کلیات بحث و روش بحث اشاره یی شد ، حال می پردازیم در باره یی وضیعت و موقیعت موجود نیرو های ترقی خواه ملی و دیموکرات ( سازمان ما ) که باید گفت که به صورت مقایسوی فعلا در موقیعت و وضیعت بهتری قرار داریم .

به طور کل در پرتو قانون اساسی علی الظاهر تضمین حقوقی وجود دارد و عده یی از اعضا و هوا داران به صفوف نهضت به گونه فعال مصروف کار اند و مبارزه خسته گی ناپذیر را در دستور کار خود دارند. واحد های اولیه و سیستم تشکیلاتی از تشتت و پراگنده گی گذشته نجات یافته اند و از انسجام بهتری برخوردار اند .

راه درازی در پیش است تا به سطح مورد نظر و قابل قبول برسیم. ارتفا کمی و کیفی را میتوان چنین بیان کرد ، کمیت با آنکه رشد چشمگیر ندارد ولی شعار ، کمتر باشد بهتر باشد گونه عملی را به خود گرفته است . یقینأ بعد از شکست سرخورده گی ها پراگنده گی ها و حتا بدبینی داشتن و پیدا کردن در امر صحت راه برای عده یی از مبارزان امر چندان قابل تحیر و تعجب نیست اما همینکه بعد از شکست دوباره به پا می ایستند و درفش بدست می گیرند هسته گداخته شده و نستوهی را به وجود آورده و باور همرزمان را بیشتر از بیش به صحت راه جلب کرده و انگیزه ها را زنده ساخته و قوت می بخشند ، در نوع خود این رسالت بزرگی است تکامل تاریخی نیز پای خود را بر سر شانه این مبارزان گذاشته و به پیش می رود . به گفته کنفیوسیس مهم نیست که هرگز به شکست مواجه نشویم ، مهم این است که بعد از هر شکست دوباره به پا خیزیم

تعدادی از همفکران مذبذب و دودل و بهانه طلب و اندکی خسته و سرخورده زمانی قوت می گیرند که از تعدد دوستان سازمانی شان که زمانی یکپارچه و متحد بوده اند کاهش به عمل آید و این وحدت خود پاسخی خواهد بود که بتواند آنها را از ابهام و چرایی های بوجود آمده برحذر دارد. در جوامع پیشرفته که آنقدر سنت گرا و سختگیر نیستند کنار رفتن ها و کنار آمدن ها فاجعه چندانی نیست ، اما در وضع مسلط جامعه سیاست زده و ناروشن ، این مساله مشکل افزاست . خلاصه همسویی نهاد های سیاسی برادر و همنظر به آنعده از دوستان پراکنده انگیزه ، قوت قلب و رهایی از ترد خواهد شد. هم چنان نهادینه شدن سازمان ها و نهاد های مدنی در کشور، ارتقا سطح آگاهی همگانی ، حاکمیت قانون ، ارتقا سطح رفاهیت و در مجموع بهبود وضع اقتصادی در سطح داخلی می تواند زمینه های دیگری باشد تا با موازات رشد مجموعی ، زمینه رشد کمی و کیفی سازمان را فراهم نماید . این واقعیت تلخ است که هنوزهم سطح آگاهی مجموعی در کشور به میزان قابل ملاحظه یی در حد پایین قرار دارد. درباره برخی استراتیژی ها باید گفت که یکی از بهترین راه های رسیدن به هدف که همانا به کرسی نشاندن خواست ها و مطالبات برحق زحمتکشان است ، مشارکت سیاسی می باشد . این مشارکت در شرایط کنونی در قدرت سیاسی از راه مبارزه مسالمت آمیز میسر است . شرکت فعال با تحلیل و تشخیص و تفکیک در سطوح گونه گون از نماینده گان در پارلمان و مبارزه فعالانه بخاطر ایجاد فرکسیون قوی پارلمانی است . هر فعال سیاسی ملی و دیموکرات باید بداند چه می کند و چگونه در امر بسیج نیرو ها می تواند بیشتر از بیش اثر مثبت بگذارد . نه تنها به اعضای خانواده ها و خویشاوندان بلکه برای بیداری همه مردم که عده یی زیادی متاسفانه بی برنامه اند بذل مساعی کنند . شهکار مبارزاتی هر عضو فعال آن خواهد بود تا درراس بسیج کننده گان از نظر کمی به طور عینی و مستند قرار گیرند. هم چنان در انتخابات ریاست جمهوری باید سهم فعال سازمان ها و واحد ها و در مجموع نیرو های ملی و دیموکرات در این مرحله بهتر از گذشته مد نظر باشد و در عمل موثریت خود را نشان دهد . باید یاد آور شد که سیاست هم علم است هم هنر در سطح روابط بین المللی نیز نباید ارتدکس بود و هم با اصول نباید معامله کرد. قوت های موجود در کشور با همه اینکه علت العلل آنرا می دانیم و حدودا این برداشت قرین به واقیعت نیز خواهد بود ، یک واقعیت زمان کنونی است. آنها مسلح اند و نیرومند . آیا ما نیز چنین هستیم؟ جواب منفی است . چه باید کرد؟ باید دید به طور نسبی چقدر می توان مفید بودن آنها را جلب و از روی فراست عدم مواجه را یا مواجه نشدن را پیشه نمود . باید حقیقت را دریافت و برای بیداری کار گرفت و با تحلیل تاریخی  و برخورد منطقی بیان کردن آنرا غنا بخشید و برای تحقق آن حقیقت با هوشیاری و دقت تمام که منافع ملی تامین گردد ، عمل نمود . در این بحث که ادامه آن در آینده خواهد بود صرفا به سولات مقدماتی نگاهی شد که تا باشد ابراز نظر ها آغاز گردد. دوستانی که درموارد ذکر شده و برخی از سوالات دیدگاهی دارند . بهتر است آنرا نگاشته و در تهیه و تدوین درس نامه یی برای مرحله کنونی مبارزه سهم شایسته ایفا نمایند. قدر مسلم اینکه در زمان تدوین اثر اسمای مجموع نگارنده گان ذکر شده و نخستین درسنامه خواهد بود که با اشتراک اعضای صاحب نظر و مجرب سازمان رزمنده یی که از فراز و فرود های در بستر پر تلاطم امواج طوفانی زمان ما در حساس ترین نقطه آسیا و دنیا گذشته و میگذرند ، آماده می گردد. شاید وقت بیشتری را در بر گیرد و حوصله مندی بخواهد ولی راهیست که باید طی شود و باورم این است که در پایان شب دیجور شاهد طلیعه خورشید خواهیم بودد.

ختم


January 4th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي